آقا امیر حسین آقا امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

گل پسر قند عسل

این روزها

1393/1/21 3:16
417 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک شیرینم ماشاءالله به این همه شیرین کاری و خوشمزگی.گلکم این روزا این قدر تند تند و پشت سر هم کارا و حرفای جدید داری که مامان و بابا رو حسابی متعجب و ذوق زده می کنی.اون قدر کارات زیاده وقتی موقع نوشتن میشه مامان زهرا قاطی می کنه و نمی دونه چی بنویسه.

جدیدا چشای خوشگلتو ریز می کنی، سرتو یه ور می کنی،لبخند می زنی و میگی : سیب. یعنی مامان باید از شما عکس بگیره. بعد هم بلافاصله دوربین رو میگیری و می خوای از مامان عکس بگیری. و از بابا سعید و از زمین واز آسمون و از همه چیز.

به دایی محمد میگی : دایی امن ، وقتی میریم مسجد آخر صلوات به جای محمد-صلی الله و علیه وآله- میگی :دایی امن. هر جا هم تسبیح میبینی باید حتما بندازی دور گردنت.توی مسجد محل تسبیح ها رو از جایی آویزون کردن . شما میری روی پشتی مسجد اما دستت بهشون نمیرسه واسه همین مامانو به یاری میطلبی،تازه رنگ تسبیح رو هم انتخاب می کنی: مامان سبیح دادنجی.

گل پسر بلا ، شما هنوز هم عاشق رنگ آبی هستی. در ابتکاری جدید یکی از مبلای بابا جون اینا رو از ته دل با خودکار آبی نقاشی کردی که حتی با بخارشو هم پاک نشد. وقتی ازت میپرسیم کار کیه با ناراحتی میگی: آقا امیر . وقتی میگم چیکار کرده؟ با ذوق میگی : آبی.

هر پراید سفیدی میبینی میگی : عمو بحید. دیروز یه ال نود آلبالویی دیدی ، فوری گفتی: هان بابا سعید گگز و مامانو حسابی متعجب کردی. ماشین همه افراد درجه یک فامیل رو هر جا ببینی تشخیص میدی. کاملا مشخصه از اون گل پسرای عشق ماشینی.

آقا پسر خوش ددی، اگه در خونه رو قفل نکنیم ، میبینیم شما در خونه رو باز کردی و کش(کفش) پوشیدی و در آساسورو (آسانسور) می کشی و داد می زنی : مامان زیا بیا ، مامان زیا بیا.

امکان نداره کسی بخواد چای بخوره و شما بهش تذکر ندی:چایی بوو اس. البته وقتی به خودت میرسه حسابی فوتش می کنی و بعد هم نوش جان و بعدتر هم چایی بازی! 

ورژن پایین لباس پوشیدن شما از آذر ماه شروع شد که تند تند شلوار عوض می کردی، حالا هم به رکابی رسیده که روی آستین بلند رکابی می پوشی!

 رکابی

یه فاصله 10 سانتی بین دیوار و تخت شما هست که مدتیه شما تشریف می بری اونجا.آخه چرا؟

10 سانت

اینم گل پسر جون ما که مثل بابا سعیدش نون سنگک میزنه توی آش کارده و میخوره. البته خودش بهش میگه سوپ.

آش کارده

سوپ

مامان عاشق وقتاییه که تو دردونه لالایی میخونی، همیشه هم گنجشک لالا رو میخونی، گاهی برای خودت، گاهی برای مامان و گاهی برای اسباب بازی هات

گنگی لالا دنداب لالا

آم دوآهه تتاب لالا

لالا لالایی لالا لالایی

گل دود آبی حش هئیشه

گوگائه آئت گابیده بیشه

لالا لالایی لالا لالایی

ترجمه: گنجشک لالا سنجاب لالا 

آمد دوباره مهتاب لالا

لالا لالایی لالا لالایی

گل زود خوابید مثل همیشه 

قورباغه ساکت خوابیده بیشه

لالا لالایی لالا لالایی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

دوست قدیمی
26 فروردین 93 8:24
سلام شما رو لینک کردم به ما سر بزنین http://zeinab-banoo.niniweblog.com/
مامان امیرحسین جان
پاسخ
زهرا جان هر کاری می کنم وارد نمیشه، مطمئنی آدرسو درست تایپ کردی.