لولویی نکن
خوشمزگی های پسرم:
لپ ملت رو می کشه و میگه: کوتولو (کوچولو)
اداسس عسیزم (خداحافظ عزیزم)
وقتی صداش می کنیم امیر جان،جواب میده : جانم
وقتی کار بدی می کنه و من اخم می کنم میاد نوازشم می کنه و میگه : مامان زلا نازی.
مامان جون اسم لپای امیر حسین جونش رو گذاشته بستنی فالوده و هر وقت می خواد ببوستش میگه بیا به مامان جون بستنی فالوده بده.امیر گلم هم یه طرف صورتشو میگیره و میگه : بتنی و طرف دیگه رو : پالوته. حالا دیگه خودش هم که می خواد کسی رو ببوسه ازش بستنی فالوده می خواد.
داشتم ناز دونه رو روی پام خواب میکردم، کم کم چشاش گرم میشد که یه دفعه چشای گیلاسیشو باز کرد و گفت: وااااای دیدی تتادف نکیدم.(دیدی تصادف نکردم)
هر صدایی که از طبقه بالا به گوش برسه فوری گل پسر میگه : آقا درددا نکن (سر و صدا نکن)
یه تذکر اخلاقی هست که روزی صد بار از نازدونه میشنویمش : لولویی نکن (فضولی نکن) این تذکر بیشتر از همه به عمه زهرا و دایی احمدرضا داده میشه. البته عمه زهرا خیلی هم فضولی نمیکنه اما بچه ما غیرتیه. بالاخره زنی گفتن مردی گفتن.
ولی امان از دایی احمدرضا یا به قول امیرجان دایی اازا . هر نوع بازی اکشن ، بپربپر و معلق زدن بین زمین و آسمون در حیطه کار دایی احمدرضا قرار داره. خود شیطون بلاش هم هی میخنده و میگه :هبا هبا (بندازم هوا!)
سوار سه چرخش داره دور میزنه . صداشو میشنوم که هی میگه: می تونم می تونم. می بینم داره با تمام توان سعی می کنه از روی چند تا بالش رد شه . اگه به داد بالش ها نرسیده بودم حتما می تونست.
یه پروژه ای هست به نام " بابا سعید لیه بوکنیم" این پروژه حقیقتا احساسات منو جریحه دار میکنه. بعضی وقتا که بابا سعید توی حال دراز میکشه که استراحت کنه جناب خان تصمیم میگیره بابا سعید رو له کنه ومن هم نمی تونم جلوشو بگیرم.هی با سه چرخه می زنه به دست و پا و کمر باباسعید و می خنده و میگه :ااااا بابا سعید لیه شد. بعد برای اطمینان از بابای خواب آلود می پرسه :بابا سعید لیه شدی ؟
بابا سعید: آره بابا له شدم.
من:
وقتی پسرم حس می کنه باید پیکاسو بشه : مامان زلا مکاشی کنم(نقاشی کنم)
بعضی وقتا بدون هیچ دلیلی یهو میگه : ای خدا .
وقتی دارم تایپ می کنم میاد دکمه های صفحه کلید رو میزنه و میگه : لولویی کردم.