چیرا؟
من عاشق وقتایی هستم که چشای گیلاسیتو گرد می کنی، گردن خوشگلت رو که می چسبه واسه بوسیدن کج می کنی و کنجکاوانه می پرسی : چیرا ...
این جور وقتا دلم می خواد محکم بغلت کنم و هزار تا ماچت کنم. تو هم بلا ، می دونی خیلی خوشمزه ای با شیطنت می خندی.
تا چند وقت پیش فقط من جزء پروژه " گوش بیار " بودم ولی تازگی ها بابا سعید و مامان جون و بابا جون هم اضافه شدن. هر وقت می خوام ببرمت دستشویی قبلش بهت میگم : گوشتو بیار یه چیزی در گوشت بگم .
بعد آروم توی گوشت میگم : پی پی نداری؟
حالا دیگه وقت و بی وقت به ملت میگی : گوش بیار.
بعد هم خبلی آهسته ازشون می پرسی : پی پی نداری؟
امروز در حالی که یه مداد رنگی دستت بود اومدی پیشم و گفتی : مامان زهرا آقا امیر دعوا کن.
ومن فهمیدم که نقاش کوچولوی من باز روی یه دیوار نقاشی کرده.
خدا رو شکر دعوا کردنای مامانت خیلی آبکیه وگرنه شما این قدر مشتاقش نبودی.