خار
امشب از مهمانی که برگشتیم ی سر رفتم تو حیاط، قند عسل هم دنبالم. اونم با چه تیپی، عینک آفتابی زده بود و کوتاه نمیومد که از روی چشم برش داره. بهانه گرفت که میخوام به گلدونا آب بدم.شب و عینک آفتابی و شلنگ و... معلومه که میوفته.
بمیرم الهی بچم افتاد روی گلدون کاکتوس و دستش داغون شد. اول فکر کردم ضربه خورده که اونجوری گریه می کنه ولی بعد دیدم دستش پر خار شده. شاید 30 تا خار ریز توی دستش رفته بود.جیگرم کباب شد. با مصیبتی درشون آوردم. چقدر هم مظلوم شده بود. وقتی دستش پاکسازی شد دست کشید به چونش و گفت : مامان ریش دارم. خندم گرفت که یهو فهمیدم قضیه چیه. چونش هم پر خار بود. بچه مظلومم.
وقتی کار چونه هم تموم شد اومد تو بغلم و گفت : مامان بگو خدا بچم خوب بشه.
خیلی دلم براش سوخت. تازه خوابش برده ولی هنوز دستش درد می کرد. خار به چشم مادرت بره و به دست تو نره آروم جونم.