آقا امیر حسین آقا امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

گل پسر قند عسل

زیارت قبول حاج آقا

1392/11/3 19:04
250 بازدید
اشتراک گذاری

امروز امیر حسین جان با مامان و مامان جونش رفتن شاهچراغ و چند ساعتی اونجا بودن . وای که همیشه اونجا جقدر به پسرم خوش میگذره . کلی با بچه های دیگه بازی می کنه و میدوه . امروزم اونجا 2 تا دوست جدید پیدا کرد . یکی یاسمین زهرا که یک سال و سه ماهش بود و مشهدی بود و دومی یه فرشته مهربون تقریبا 4 ساله به اسم هستی .

گل پسرم شما و یاسمین زهرا با مهرا بازی میکردین . اولش میدویدین و  به همه خانما مهر میدادین . بعدش مهر همه رو حتی کسایی رو که نماز می خوندن جمع کردین و گذاشتین سر جاش .بعد شما خواستی با نی نی دو دو چی چی بازی کنی که نی نی بلد نبود و گریه کرد ،شما هم بوسش کردی .

شما و هستی کوجولو که خیلی شیرین و بامزه بود، حسابی با هم اخت شده بودین . یه عالمه بازی کردید،دنبال هم دویدید ، خوراکی خوردید و تا تونستید خوش گذروندین . هستی خانم همش نقش مامان شما رو بازی می کرد و دائم به خانما می گفت : " خواهر می بینی بچه ام چیکار می کنه می ترسم گم بشه . " آخر سر هم که می خواستیم بیایم کلی همدیگه رو بغل کردید و ول نمی کردید . 

اولش که من تازه داشتم به شما غذا میدادم یه حاج خانمه از پشت سرم ازم یه سئوال پرسید . یک ثانیه سرم برگردوندم جوابشو بدم  که شیرین بلای مامان ظرف استانبولیشو وارو کرد . بعد هم از روی زمین لوبیا بر می داشت و میذاشت توی دهنش و می گفت :هاااممم . نوش جانت مامانی ولی باور کن تمیزش خوشمزه تره . 

نمیدونم امروز چه بلایی سر موبایلم اومده بود که عکس نمی گرفت . خیلی حیفم اومد . دوست داشتم عکس سه تایی شما و یاسمین زهرا و هستی رو که داشتین بازی می کردید، اینجا میذاشتم . البته مامان یاسمین زهرا ازتون عکس گرفت .منم آدرس وبلاگتو بهشون دادم ،امیدوارم  واسمون عکسا رو بفرستن .

موقع برگشتن وقتی از بازار شاهچراغ رد میشدیم شما یه گربه اسباب بازی دیدی و اون قدر بامزه صداشو در آوردی که مامان جون واست خریدش . حالا دائم میری دم گربه رو می گیری و میگی : " گر  اوندا نه نه نه" یعنی گربه اونجا نرو . مامان فدای خوشمزگیات .

خلاصه این داستان یه روز زیارتی! بود. زیارتت قبول پسرم .ایشالا نظر کرده آقا باشی عزیز دلم . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)