آقا امیر حسین آقا امیر حسین ، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

گل پسر قند عسل

چقدر خوشحال شدم

1393/2/16 3:54
282 بازدید
اشتراک گذاری

"از اشک ها و شکایت ها که بگذریم

اعتراف می کنم

وقتی مادرم می خندد خوشبختم."

توضیح باشد برای بعد، فقط اینکه چه حس خوشی است اینکه مادر باشی و چه راحتی بی دغدغه  و شادمانی است وقتی پاره جگر مادری باشی که می کوشد دلتنگیت را با معجون کلمات دلداری دهد و وقتی می بیند تو هنوز هم دلتنگی خودش را به آب و آتش می زند تا عسل به کامت بریزد.

خدایا شکرت براین نعمت که من هم مادرم و هم فرزندی که عسل به کامش ریخته اند.

بوسه های سپاسم نثار گام های سبکبارت مادر.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مامان زهرا
16 اردیبهشت 93 11:37
من هم اعتراف میکنم هزارتا
dayi amen(mohamad
19 اردیبهشت 93 13:20
سلام به دونه انار گلپسر قند عسل قربون دایی امن گفتنت دلم برات یه ریزه شده منتظرم تا زودتر بیایی گچساران عکسای قشنگتو دیدیم. عالی بود. منم چندتا عکستو میفرستم ایمیل بابا سعید. همه سلام میرسونن بای بای دایی جون
مامان امیرحسین جان
پاسخ
سلام دایی امن،ممنون که به ما سر زدید،امیرحسین گاهی یهو میگه دایی امن دایی امین دایی امن دایی امین و پشت سر هم این جمله تکرار می کنه تا وقتی که یهش بگیم : دایی امن که ایجا نیست. بعد کف دستاشو میگیره بالا و میگه : دایی امن نیس.
صديقه
20 اردیبهشت 93 12:07
سلام بر مادر نمونه زمان به به به به باورم نمي شه اين پسر توئه خييييييييييلي نازه شبيه خودته مخصوصا چشاش نمي تونم با بچه تصورت كنم عزيييييييييزم دلم برات تنگ شده خييييلي
مامان امیرحسین جان
پاسخ
سلام عزیزم، نمی دونی وقتی پیاماتو می خونم چقدر خوشحال میشم. مطمئنم اگه منو با امیرحسین ببینی کلی می خندی ، از همون خنده های از ته دل که رو لب همه دوستان گل لبخند می کاشت.
حکیمه نیک بخت
22 اردیبهشت 93 1:55
سلام مامان مهربون چه زیبااین واقعیت رونوشتی
مامان امیرحسین جان
پاسخ
ممنون از حسن نظرتون حکیمه جان.