چقدر خوشحال شدم
"از اشک ها و شکایت ها که بگذریم
اعتراف می کنم
وقتی مادرم می خندد خوشبختم."
توضیح باشد برای بعد، فقط اینکه چه حس خوشی است اینکه مادر باشی و چه راحتی بی دغدغه و شادمانی است وقتی پاره جگر مادری باشی که می کوشد دلتنگیت را با معجون کلمات دلداری دهد و وقتی می بیند تو هنوز هم دلتنگی خودش را به آب و آتش می زند تا عسل به کامت بریزد.
خدایا شکرت براین نعمت که من هم مادرم و هم فرزندی که عسل به کامش ریخته اند.
بوسه های سپاسم نثار گام های سبکبارت مادر.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی