سفر بخیر
نازدونه پسرم، من همیشه عاشق سفر بوده و هستم. از ظواهر امر پیداست که شخص شخیص جنابعالی هم دست کمی از والده گرامی ندارید!
مرداد ماه همراه بابا جون و مامان جون و دایی احمدرضا رفتیم شمال و بعد از اون هم اردبیل. شاید بتونم بگم بهترین سفری بود که تا حالا داشتم.
شما که حسابی کیف کردی و خوش گذروندی مخصوصا که باباجون و مامان جون مهربون هم همراه ما بودن.
یکی از استراحت گاه های جاده ماسوله و گل پسری که بعد از یه خواب راحت با همبازی های خوبش اعم از بچه های آلاچیق بغلی و مرغ و خروس ها بازی می کنه.
هر چی به شما می گفتم که لازم نیست موقع عکس گرفتن با دهن پر از کباب بگی : یک دو سه ، فایده نداشت...
جاده اسالم - خلخال فوق العاده بود. پیچ در پیچ از میون جنگل می گذشت تا به نوک قله می رسید. وقتی به بالاترین نقطه رسیدیم غروب شده بود و ما برای استراحت یه خونه زیبای رئستایی توی منطقه اصبحانی گرفتیم. عالی بود. بوی چوب جنگلی و هوای خنک و طبیعت بکر و گل پسری که محیط روستا حسابی ذوق زده اش کرده بود.
لالا لالا گل چایی
یکی یک دونه مایی
تو مرد کوچک خانه
عصای دست بابایی
خسته نباشی عزیزکم . اینا رو واسه بخاری هیزمی خرد کردی؟ فدات بشم مامان.
قربون چشای خواب آلودت برم جون دلم.
گردنه زیبای حیران و آواز خوانی گل پسر و حرکات ریتمیک بعدش!
ماشالات باشه مامان اینجا اون قدر بازی و ورجه وورجه کردی که فکر کردم بقیه روز رو نمی تونی تکون بخوری ولی زهی خیال باطل.
برای شما که جوجه اردک مامانی دریا و آب بازی بهترین قسمت سفر بود. مخصوصا که بابا سعید در حد خودکشی با شما آب بازی می کرد . دست گلش درد نکنه.
اگه منو پیدا کردی .
دااااالیییییییی
این رود خونه زیبا از منطقه دره دشت می گذره که جزء اکتشافات دایی احمدرضا بود!
دمش گرم مخصوصا که توی این سفر اون قدر با شما بازی کرد که صبح ها ساعت 7 بیدارش می کردی واسه بازی و بپر بپر!