این روزها
این روزها نشسته ام و به روزها نگاه می کنم.
روزهایی که پر است از لبخند ها ، بازی ها، شیطنت ها و شیرین زبانی های تو.
نشسته ام و بالیدندت را تماشا می کنم. گوش سپرده ام به لهجه زیبای تو که هنوز همه «ر » ها را « ل» می گویی : دوباله.
با تو همه شعر های قدیمی را دوباره مرور می کنم : ماهی سرخ و زرد من ...هر چند که تو فقط شعر های خودت را دوست داری. همان هایی که در مورد پارک رفتن دیروز، یا بازی صبح یا غذایی است که نخورده ای و چه دلنشین است آهنگ ها و قافیه هایی که به شعرهایت می دهی.
مردی شده ای برای خودت مادر. فدای تو مرد کوچکم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی