یک مرد انقلابی
امروز ما به صورت خانوادگی رفتیم راهپیمایی 22 بهمن. آقا پسر قند عسلمون هم علی رغم اینکه دیشب دیر خوابیده بود ساعت 9 بیدار شد و حسابی ابر (الله اکبر) گفت . البته همش متعجب بود که این همه آقا و عمه(اصطلاح امیر جان برای مردان و زنان ناشناس) توی خیابون چکار می کنن. از همه جالب تر پرواز هلیکوپترها بود که گل مامان بهشون می گفت : "اپیما" .پسر ما از دیدن نی نی ها در سایزهای مختلف بسیار بسیار مشعوف شدند. بادکنک دست نی نی ها که حسابی دل جیگر ما رو برده بود، ولی حیف که نتونستیم واسش پیدا کنیم.به خاطر همین هم همه بسیج شدن پرچم واسه امیرحسین جان پیدا کنند . حتی باباجون از آقا پلیسه خواست یکی از پرچمای روی موتورشو بده که عذرخواهی کدن و گفتن جزء کادرش...
نویسنده :
مامان امیرحسین جان
18:35